نویسنده: دکتر غلامعباس توسّلی




 

در جوامع صنعتی چه تغییراتی در ماهیت و معنای کار در آینده به وجود خواهد آمد و نقش اتحادیه های کارگری در تلاش و مبارزه برای فراهم کردن زمینه رضایت بیشتر کارگران از کار خود چیست؟
در سالهای اخیر شاهد رشد روزافزون شرکتهای بزرگ بین المللی و متراکم شدن بیش از حد آنها بوده ایم؛ اما به نظر می رسد که این سیاست لزوماً در جهت منافع مردم عادی سیر نمی کند، بلکه بیشتر به زیان آنها است. در واقع این سیاستها در جهت «عقلانی ساختن» هر چه بیشتر نظام سرمایه داری طبق معیارهای خاصی است که به حذف زوائد و محدودیت ریخت و پاشها و افزایش فشار کار و کنترل دقیق تر دستمزدها منجر می شود. تحت تأثیر اوضاع اقتصادی دهه های اخیر که طی آن رشد سریع اقتصادی و اشتغال کم و بیش مکفی جای خود را به رکود اقتصادی و تورم و تنزل اقتصادی داده، انتظار نمی رود که بخواهند با پرداخت دستمزدهای بالا و برنامه های بهبود شغلی نارضایتی کارگران را جبران کنند. لازمه ی تمرکز و تجمع قدرت کارفرمایان، تمرکز مشابه اتحادیه های کارگری است و در نخستین مرحله باید سازمانهای کارگری از وحدت و استحکام بیشتری برخوردار شوند.
جدول 3-4 نشان می دهد که در یکصد سال اخیر عضویت در اتحادیه های کارگری چه به لحاظ قدر مطلق و چه به نسبت آن به کل نیروی کار، به صورت بارزی رو به افزایش بوده است. هرچند طبق این جدول از تعداد اتحادیه ها کاسته شده، اما به همان نسبت و بیشتر بر تعداد اعضای اتحادیه ها افزوده شده است و تراکم عضویت در اتحادیه ها (یعنی عضویت بالقوه در اتحادیه ها) نیز در جدول آمده است.
تعداد اتحادیه ها و ارقام عضویت به خودی خود به اندازه کافی گویا نیست و بر اساس ارقام این جدول نمی توان به همه ی خصلتها و ویژگیهای اتحادیه های کارگری مختلف پی برد. این ارقام اتحادیه های متوسط و ضعیف تا اتحادیه های بسیار پرتحرک و مبارز را در بر می گیرد و ما بدون اطلاع کافی معنای اجتماعی عضویت افراد در اتحادیه ها را نمی توانیم حدس بزنیم. بنابراین هم تراکم عضویت و هم خصوصیات اعضای آن معنای ویژه ای به هر اتحادیه می بخشد. چنان که در بررسی اتحادیه های کارگران یقه سفید (کارکنان دفاتر و ادارات) این موضوع روشن می شود.
آنچه در پس اعداد و ارقام این جدول پنهان مانده و در متن جدول منعکس نشده، این است: در حالی که ابعاد اتحادیه های صنعتی نیرومند و وسیعی همچون اتحادیه های کارگران زغال سنگ؛ پنبه، راه آهن و کشتی سازی رو به کاهش می رود، تبدیل اتحادیه های عمومی حرف و صنایع کوچک به اتحادیه های کارگران نیمه ماهر بر اثر انحطاط صنایع یدی رو به افزایش و رشد بوده است.
جدول 3-4 تحول تعداد اعضای اتحادیه های کارگری و تراکم عضویت (نسبت درصد تعداد عضو به کل نیروی کار) آنها در کشور بریتانیا، بین سالهای 1975-1982.

سال
میلادی

تعداد
اتحادیه ها

تعداد اعضای اتحادیه ها به 1000نفر

نیروی کار به 1000 نفر

تراکم عضویت به درصد

1892

1233

176

14126

112

1901

1322

2025

16101

126

1913

1269

4135

17920

231

1920

1348

8348

18469

452

1933

1081

4392

19422

226

1945

781

7875

20400

386

1954

711

9566

21658

442

1964

598

10079

23706

425

1970

540

11179

23446

477

1974

498

11755

23689

496

1975

488

11950

23502

510


Source: Clarke, T. and L. Clements; Trade Unions under Capitalism; London, Fontana, 1977, p. 8.
بنابراین، اتحادیه های کارگران یقه سفید چشم گیرترین رشد را داشته است. بسیاری از این اتحادیه ها از بزرگ ترین اتحادیه های کارگری جهان به شمار می روند. در فاصله ی سالهای 1948-1964 تعداد اعضای اتحادیه های کارگران یقه سفید بسیار بیشتر از تعداد اعضای کارگران یدی بوده است؛ به طوری که تعداد عضویت کارگران یقه سفید از به کل عضویتها افزایش می یابد. بدین
ترتیب، عضویت در این اتحادیه ها در مجموع با رشد نیروهای انسانی یقه سفید همگام بوده؛ بدین معنی که تراکم اتحادیه ای یقه سفیدان تقریباً به میزان 29 درصد ثابت بوده است. با این همه از حدود 1964 وضعیت به صورت محسوسی عوض می شود و افزایش اعضای اتحادیه های کارکنان یقه سفید از رشد نیروی انسانی یقه سفیدان می گذرد، به طوری که تراکم از 29 درصد به 38 درصد افزایش می یابد.
عامل عمده ای که در این رشد مؤثر بود، تمرکز کارگران دفتری و فنی در دوائر وسیع و دفاتری است که شرایطی مشابه کارگران کارخانه ها را فراهم می کند. ویژگی اتحادیه های کارکنان یقه سفید در اینجا از مهم ترین ویژگیهای اتحادیه ای به شمار می رود. گفته می شود که فعالیت آنها بیشتر از آنکه جنبه ی ایدئولوژیک داشته باشد، جنبه ی ابزاری داشته است؛ در حالی که فعالیت کارگران یدی بیشتر ایدئولوژیک بوده و در پیوستن به اتحادیه های کارگری ممکن است دقیقاً هدف کوتاه مدتی را که معمولاً با افزایش فوری دستمزد همراه است مدنظر داشته باشند. دفتری و فنی تمایل آنها به تثبیت پایگاه برتر و متفاوت آنهاست. منظور این است که دگرگونی در محیط کار ممکن است از دگرگونی در ساخت اجتماعی به طور کلی ناشی شود و نیز، اقدام دسته جمعی تمامی کارکنان برای به ثمر رساندن چنین تغییراتی ضروری است.
توسعه و گسترش اتحادیه های کارکنان یقه سفید ممکن است خود دلیل ضعف آنها به شمار رود؛ زیرا در یک اتحادیه وسیع اقدام دسته جمعی و وحدت عمل به آسانی امکان پذیر نیست. معمولاً ضعف اتحادیه ها که در گذشته با افزایش استخدام مدیران حرفه ای (چه در صنعت و چه در بازرگانی) تشدید می شد، امروزه با حضور این مدیران در شرکتهایی که مالکیت وسایل تولید در آنها بیش از پیش غیرمشخص و پراکنده است و صاحب کارخانه در مدیریت و اداره ی امور گسترده ی بازرگانی و صنعتی کم تر درگیر می شود، شدیدتر شده است. این امر در ممالک صنعتی غربی وجهه ی غالب است، تا جایی که هر قدر سرمایه تمرکز بیشتری داشته باشد احتمال آنکه بانکها و واحدهای بزرگ مالی در مالکیت و عملیات آن دخالت داشته باشند بیشتر است.
این نوع توسعه دو مشکل عمده برای قدرت اتحادیه و برای اقدامات آن در جهت کنترل وضعیت کار ایجاد می کند. از یک سو، شرکای عمده سعی دارند سرمایه های خود را در تعداد زیادی از شرکتها پخش و پراکنده سازند؛ این بدان معنی است که اعتصابات و اشکال دیگر مقاومتهای سنتی کارگران بیش از آنکه بر مالکین عمده مؤثر باشد بر مالکین منفرد و جزء مؤثر است. در نتیجه، اقدام به اعتصاب در بسیاری از وضعیتها، ممکن است بیش از آنکه به صاحب کار صدمه زند به کل اقتصاد لطمه وارد کند. به علاوه، توسعه ی شرکتهای چند ملیتی بدین معنی است که اعتصاب در یک کارخانه ی معین یا اعتصاب علیه یک واحد ملی خاص الزاماً صدمه ی جدی به یک سازمان عظیم نمی تواند وارد کند؛ زیرا در چنین شرایطی اعتصاب منجر به توقف کار در یک جاست و نه در همه جا. چنین اقدامی در عین حال می تواند بر سلامت اقتصادی کشوری مثل فرانسه یا انگلیس مؤثر باشد و فرضاً از طریق کاهش صادرات اقلام آن صنعت، دولت در بخش صنعت دخالت کند؛ به این دلایل دولت سعی می کند تعادل قدرت بین کارفرمایان و کارگران را حفظ کند.
در گذشته دولتها از دخالت مستقیم در بخش صنعت اجتناب می کردند؛ هر چند که غیر مستقیم چهارچوبهای نهادی را که موجب حفظ نظام سرمایه داری می شد زیر چتر حمایت خود قرار می دادند. در عین حال، نفع دولت به عنوان بزرگ ترین سرمایه گذار و کارفرمای نیروی کار در این بود که بهای نیروی کار را پایین نگه دارد. وانگهی، دخالت حکومت از طریق سیاستهای درآمدی در سالهای اخیر و میانجیگری روز افزونش در چانه زدنهای دسته جمعی (بین کارگران و کارفرمایان) ‌اتحادیه ها را هم با دولتها در تعارض ظاهری قرار داده است و هم با کارفرمایان. در واقع، چنین استدلال شده است که تأکید حکومتها بر حق دخالت در تعیین حد و حدود مثلاً اعتصابات موجب خودآگاهی بیشتر کارگران نسبت به ماهیت طبقاتی برخورد بین کارفرمایان و اتحادیه ها شده است. لزوماً مبارزه با قدرت دولت و کارفرمایان برای اتحادیه های عظیمی که دارای دیوانسالاری سازمان یافته هستند، این خطر را دارد که تماس با اعضایی را که اتحادیه معرف آنهاست از دست بدهند. به علاوه تلاش اتحادیه های رسمی در همکاری با دولت به منظور ایجاد سیاستهای درآمدی برای اتحادیه – اما علیه منافع اعضای خود – منجر به ایجاد شکاف بین رهبران اتحادیه ها و اعضای آنها می شود. اعضای اتحادیه ها بیشتر طرفدار اقدامات غیررسمی مانند دست زدن به اعتصاب هستند. با وجود این، برخلاف اعتراضات متفرق و پراکنده ای که از سوی کارگران فروشگاههای بزرگ به عمل آمده، اعتصاب کنندگان با از دست دادن کار، یا اضافه کار، یا فشار برای افزایش نیروی تولید و رفتن به سمت نوآوریهای فنی که وابستگی به نیروی نهایی کار را کاهش می دهد و مهارتهای فنی سنتی را حذف می کند، مواجه شده اند. حتی کارگرانی که از سطح بالای اشتغال کارمندی برخوردارند، ممکن است یک بار به طور نسبی از تنزل رتبه و گرایش به سمت کاری که نیاز به مهارت ندارد سالم فرار کنند؛ اما دائماً با تهدید بالقوه ی تکنولوژی کوچک مواجه اند و باید ببینند آیا اتحادیه آنها - در مقابله با چنین تهدیدهایی - می تواند با توجه به کنترل ساختارها بیش از کارگران یدی، مؤثر واقع شود یا خیر.
منبع مقاله :
توسلی، غلامعباس؛ (1375)، جامعه شناسی کار و شغل[ویراست 2]، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، چاپ دهم.